استفاده از شاخهای اینستاگرامی متأسفانه از رسانه ملی آغاز شد و از پیشروان این موضوع میتوان به رامبد جوان و برنامه «خندوانه» اشاره کرد.
درباره نسل شاخهای مجازی بارها و بارها گزارشات و مستنداتی تهیه شده که دلیل محبوبیت بی دلیل آنها را موشکافی میکنند؛ در برخی از این گزارشات نگاه منفی به این مساله وجود دارد و در برخی از آنها نگاهی خنثی و کمتر اثری ساخته شده که نگاهی مثبت به این مقوله داشته باشد.
تلاشی برای جلوه دادن زندگی، آنطور که واقعاً نیست. این کاربرد اینستاگرامی است که این روزها در کشورمان به دلیل باز نبودن شبکههای اجتماعی دیگر، طرفداران زیادی پیدا کرده. مشکل اینجاست که مانند موارد دیگر، فرهنگ استفاده، آخرین چیزی است که به آن فکر میکنیم.
شاخهای اینستاگرامی، گربهها، سگهای دستآموز، بچههای شیرینزبان و دخترها و پسرهایی با بدنهای ساختهشده و چهرههای زیبا هستند؛ کسانی که میتوانند هزاران پسند و نظر زیر پستهایشان بگیرند و شبکهای از مخاطبان جدی داشته باشند که از آنها تاثیر میگیرند اما احتمالا کمی بعید به نظر میرسد که فکر کنیم یک زن و شوهر بازنشسته که هر دو در دهه هفتم زندگیشان هستند هم حالا به جمع این شاخها پیوستهاند!